معنی دیوید موریس لی

حل جدول

دیوید موریس لی

برنده نوبل فیزیک در سال 1996 میلادی

لغت نامه دهخدا

لی لی

لی لی. [ل َ ل َ / ل ِ ل ِ] (اِ) تعتاب. نام بازیی است. و آن یکپا برداشته و با پای دیگر جهیدن. یک لنگه (در تداول مردم قزوین). و رجوع به لی لی کردن شود.

لی لی. (اِ) مترادف لالا.لفظی که در عروسیها و جشنها زنان در ابراز شادی و انبساط خاطر ادا کنند و غالباً مکرر آرند لی لی لی لی.
- لی لی به لالای کسی دادن یا گذاردن، با او هماهنگی کردن یا به خواهشهای بی اساس او اهمیت دادن.


موریس

موریس. (اِخ) موریکیوس، نام کاملش فلاویوس تیبریوس موریکیوس (539-602 م.) امپراتور روم شرقی (582- 602 م.). وی در سال 591 به جنگهای ایران و روم خاتمه داد و درآخر کار با شورش سپاهیان روم در ناحیه ٔ دانوب روبروشد و مجبور به استعفا گشت (602 م.). فوکاس وی را به قتل رساند. رجوع به فرهنگ ایران باستان ص 164 شود.

موریس. [م ُ] (اِخ) جزیره ای است در اقیانوس هند در شرق جزیره ٔ ماداگاسگار (مشرق افریقا). ابتدا از متصرفات فرانسه بود. و از سال 1810 م. به بعد به تصرف انگلیس درآمد. جمعیت آن 509800 تن است. شهر مرکزی آن بندر لوئی و محصول عمده ٔ آن قند می باشد. در سال 1920 هَ. ش. رضاخان سرسلسله ٔ خاندان پهلوی پس از استعفا از سلطنت بدانجا تبعید گردید و سپس به ژهانسبورگ در افریقای جنوبی برده شد.


لی

لی. (ع حرف جر + ضمیر) (از: لَ + ی) مرا. برای من.

لی. (پسوند) مزید مؤخر امکنه: اسملی.

لی. [ل ُی ی] (ع ص، اِ) ج ِ الوی. (منتهی الارب). رجوع به الوی شود.

لی. (اِخ) نام رودی به فرانسه و بلژیک.

لی. (اِخ) ماریوس سوفوز. ریاضی دان نروژی (1842-1899 م.).


لی لی زدن

لی لی زدن. [ل َ ل َ / ل ِ ل ِ زَ دَ] (مص مرکب) درخشیدن چنانکه ستاره در هوای صافی. مشعشع بودن. درخشان بودن چنانکه ستاره به شب: ستاره ها لی لی میزند (در تداول تهرانیان)، یعنی میدرخشد. شاید با تلؤلؤ عرب یکی باشد. و رجوع به لیان لیان شود.


لی لی بازی

لی لی بازی. [ل َ ل َ / ل ِ ل ِ] (اِ مرکب) نوعی بازی که یک پای از زمین برگیرند و با پای دیگربجهند گرفتن همبازی را. و رجوع به لی لی کردن شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

لی لی بازی

(اسم) بازی لی لی کردن.


لی لی حوضک

(اسم) قسمی بازی کودکان خردسال بدین نحو که کف دست آنان را قلقلک دهند و گویند: لیلی لی لی حوضک جوجو آمد (اومد) آب بخورد افتاد تو حوضک. . .

فرهنگ معین

لی لی حوضک

(حُ ضَ) (اِ.) نوعی بازی برای کودکان بسیار خردسال که کف دست آن ها را قلقلک دهند و گویند: لی لی حوضک...

معادل ابجد

دیوید موریس لی

390

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری